عاشقانه ها (2)

ای دوست

دلت همیشه زندان منست

آتشکده عشق توازآن منست

آن روز که لحظه وداع من وتوست

آن شوم ترین لحظه پایان منست

 

عاشقی راشرط اول ناله وفریاد نیست

 

تاکسی ازجان شیرین نگذردفرهادنیست

 

عاشقی مقدور هرعیاش نیست

 

غم کشیدن صنعت نقاش نیست

 

 

درتاریکی چشم هایت راجستم

 

درتاریکی چشم هایت رایافتم

 

وشبم پرستاره شد

 

 

دوستت دارم

 

love


هرگز تو را فرموش نخواهم کرد حتی اگر مرا از یاد ببری

 

و هرگز از تو رنجور نخواهم شد

 

چرا که تو را دوست دارم

 

دیوانه وار عاشقت شدم

 

چرا که مهربانی را در وجودت دیدم

 

با چشمانت وجودم را دگرگون ساختی

 

و اگر تو نبودی هرگز عاشق نمی شدم 

 

نه تو از عشق من دست میکشی

 

و نه قلب من از عشقت روی گردان می شود


سوگند که وجود تو در سرنوشت من نوشته شده است و اگر با مژگانت اشاره ای کنی

فرسنگها راه خواهم پیمود چرا که شب عشق بسیار طولانی است


و قلبم در آرزوی تو می سوزد
آنگاه که از برابر دیدگانم دور شوی
خورشید وجودت پنهان می گردد
و ابرهای غم و اندوه مرا در بر می گیرند
و به دنیای غریبی می برند
همیشه در قلبم حضور داری
و عشقت زندگی ام را گل باران کرده است
تمامی این دنیا را با قلبی پر از رمز و راز به دنبالت طی کرده ام

محبوبم همیشه به انتظار

بازگشتت خواهم ماند

 


Click for Full Size View